مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:20245 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:5

اگر خدا گرايي يك امر فطي است، چرا بعضي افراد منكر خدا هستند؟ آيا آنان فاقد اين كشش دروني هستند؟

كشش ها و جاذبه هاي دروني انسان بر دو گونه است: بعضي نياز به وساطت عقل و شعور ندارد، همان گونه كه حيوان بدون نياز به تفكر، به سوي غذا و جنس مخالف جذب مي شود. بعضي از كشش ها آگاهانه است و نياز به وساطت عقل دارد و انسان را وادار به انتخاب مي كند. قسم اوگل را غريزه و قسم دوم را فطرت مي نامند.

خداگرايي و خداپرستي به صورت يك فطرت درون جان همة انسان ها قرار دارد و دليل آن اين است كه در طول تاريخ پرماجراي بشر، ايمان به خدا و ايمان به مذهب، جنبة عمومي و همگاني داشته است. اين عموميت دليل بر فطري بودن خداپرستي دارد.

امام صادق(ع) در تفسير آية فطره الله التي فطر النّاس عليها، فطرت را به معناي توحيد و اسلام دانسته است.[8]

حديث مي گويد: كلّ مولود يولد علي الفطرة حتي ليكون أبواه هما اللذان يهودانه و ينصرانه؛ هر نوزادي بر فطرت اسلام و توحيد آفريده شد (از درون، خدا طلب و اسلام خواه است)، مگر اين كه پدر و مادرش او را يهودي يا نصراني كنند.[9]

فطرت، خلقت دست نخورده است. وقتي كه فرزندي متولد مي شود صفحةدل او مانند صفحة سفيدي است. هر چه بزرگ تر مي شود، از اين طرف و آن طرف از دوست و بيگانه، از پدر و مادر و مدرسه و جوّ اجتماعي رنگ مي پذيرد. همان طور كه حديث مذكور نقش پدر و مادر در تغيير فطرت الهي و اسلامي را مؤثر دانسته است.

تطور و بروز حوادث نيز، در فطرت مؤثر است، مثلاً مشكلات رواني، تنش هاي دروني و خانوادگي باعث كدورت فطرت مي شود، مانند آينه اي كه روي آن ار غبار و كثافات بپوشاند.

در برخي مواقع حساس آن فطرت دوباره شكوفا مي شود. قرآن مي فرمايد: وإذا ركبوا في الفلك دعواالله مخلصين...؛[10] هنگامي كه بر كشتي سواري مي شوند [و در وسط دريا گرفتار مشكلات وحشتناك مي گردند] خدا را با اخلاص مي خوانند امّا هنگامي كه آن ها را به سلامت به خشكي مي رساند باز مشرك مي شوند.[11]

مشركان و حتي با دين ها وقتي سوار هواپيما مي شوند و با امواج هوايي روبه رو مي شود و هواپيما به لرزش و تلاطم مي افتد، ناخودآگاه دلشان به جايي متوسل مي شود. در نهاد و فطرت بشر گرايش به خدا وجود دارد، به اين معنا انساني كه متولد مي شود نيازي به يادگيري چيزي به نام خداپرستي ندارد. خود بخود از درون فطرت خود خداپرست است مگر اين كه عوارض و موانعي سر راه او باشد. قرآن مي فرمايد: فأقم وجهك اللدّين حنيفاً فطرة الله التي فطر الناس عليها. اين آيه دين گرايي و توجه انسان به دين را فطري دانسته است، ولي مظاهر حيات مادي توأم با هوس هاي شيطاني، تار نسيان بر فطرت خداشناسي و خداجويي انسان مي تند و جلاي آن را كمتر مي كند ولي وقتي احساس كرد خطر نابودي او را تهديد مي كند و دست او از اسباب ظاهري به كلي بريده مي شود، از فطرت او گرد زدايي مي شود و زنگ الحاد زدوده مي گردد و صفاي دل پيدا شده و آشكارا خدا را به ديدة دل مي بيند و براي نجات خود، او را مخلصانه صدا مي زند.[12]

[8] تفسير نمونه، ج 16، ص 429، به نقل از اصول كافي، باب فطره الخلق علي التوحيد.

[9] همان.

[10] عنكبوت (29) آية65.

[11] روم (30)، آية 30.

[12] جمعي از نويسندگان، معارف اسلامي، ص 75، با تلخيص و اضافات.

[13] ذاريات (51) آية 56 و 57.

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.